نقش اهل‏بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن (2) - حسین علوی مهر



پیرو کلام امیرعوالم خلقت اعرف الحق تعرف اهله

نقش اهل‏بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن (2) - حسین علوی مهر

نقش اهل‏بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن (2) - حسین علوی مهر

برخورد با آراء انحرافى :

یکى از شیوه هاى مهمّ اهل بیت علیهم  السلام در ارائه فرهنگ صحیح اسلام و گسترش معارف حقیقى قرآن، برخورد با آراء انحرافى است که برخى از آنها به صورت یک مکتب در جامعه نفوذ و گسترش یافته بود. 
آنان در ضمن ارائه مبانى و اصول صحیح تفسیر قرآن و تفکّر دینى، با آراء و دیدگاه هاى گمراه کننده نیز برخورد نموده و به اص، مذمّت قیاس و استحسانات و حاب و مردم هشدار مى دادند. از جمله آنها برخورد با پدیده جعل، پیشگیرى از ورود اسرائیلیاتممنوعیت تفسیر به رأى مى باشد. 
1. برخورد با پدیده جعل 
سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم  السلام برخورد با انحرافهاى دینى بود. پیامبر صلی الله علیه و آله از آغاز، خطر پدیده جعل را احساس نموده و براى جلوگیرى از آن هشدار داد و فرمود: 
«کثرت علىّ الکذّابة و ستکثر فمن کذب علىّ متعمّداً فلیتبوّء مقعده من النّار؛[1] دروغگویان بر من زیاد شده اند و بیشتر هم خواهند شد! هر کسى به طور عمد بر من دروغ بندد، جایگاه او پر از آتش خواهد بود.» 
پیشواى وضّاعین و جعّالین «ابوهریره دوسى» است. او در حالى که تنها یک سال و نه ماه پس از جنگ خیبر (سال هفتم هجرى) در مدینه بوده است، بیش از تمام صحابه از پیامبر روایت نقل کرده است. ابن حزم گوید: حدود 5374 حدیث از او در برخى کتاب ها نقل شده است که تنها بخارى 466 حدیث آن را روایت مى کند.[2]
بدین جهت، على علیه  السلام به او خوش بین نبود و فرمود: «لا اَحداً أکذب من هذا الدّوسى على رسول اللّه صلی الله علیه و آله ؛ هیچ کس دروغگوتر از این ابوهریره دوسى که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله دروغ مى بندد، نیست.»[3]
این پدیده خطرناک به ویژه در میان اهل سنّت با انگیزه هاى مختلف سیاسى، کلامى، اقتصادى و... رشد نمود. 
ائمه اطهار علیهم  السلام به شدّت با این پدیده شوم برخورد نموده و به یاران خود آموزش مى دادند که در پذیرش روایات، دقیق و حسّاس باشند و هر روایتى را نپذیرند.
محمّد بن عیسى بن عبید گفته است: یکى از اصحاب ما از یونس بن عبدالرّحمن سؤال کرد ـ در حالى که من آنجا حضور داشتم ـ به او گفت: اى ابامحمد! چرا این قدر در (پذیرش) حدیث، سرسختى و چرا تا این حد، روایات ما را انکار مى کنى؟ 
گفت: هشام بن حکم حدیثى که از امام صادق علیه  السلام شنیده، به من گفته است که فرمود: 
«به نام ما حدیثى را نپذیرید مگر آن که با قرآن و سنّت سازگار باشد، یا از احادیث پیشین ما براى آن شاهدى بیابید؛ زیرا مغیر بن سعید ـ که از رحمت خدا دورباد ـ در کتابهاى اصحاب پدرم احادیثى را وارد کرده که پدرم هرگز سخنى از آنها نگفته است. از خدا بترسید و بر ما سخنانى را که مخالف گفتار پروردگارمان و سنّت پیامبرمان محمّد صلی الله علیه و آله باشد، نبندید. ما هرگاه سخن بگوییم، مى گوییم: «قال اللّه عزّوجلّ و قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله .»[4]
2. پیشگیرى از ورود اسرائیلیات 
از آسیب هاى روایات تفسیرى، وجود روایات اسرائیلى است. بیش ترین روایات و اخبار یهود را «کعب الأحبار» یهودى وارد حوزه دین اسلام کرد. وى اهل یمن بود و در واقع سمت استادى ابوهریره را دارد. ابوریّه مى نویسد: «و قد استطاع هذا الیهودى ان یدسّ من الخرافات و الاوهام و الاکاذیب فى الدین ما امتلات به کتب التفسیر و الحدیث و التاریخ...؛[5] این یهودى (کعب الأحبار) توانست خرافات، اوهام و اکاذیب زیادى را وارد دین کند تا جایى که کتابهاى تفسیر، حدیث، تاریخ و... پر از روایات او شد.»
امامان معصوم علیهم  السلام با این پدیده نیز به شدّت برخورد مى کردند. شخصى در محضر امام باقر علیه  السلام گفت: کعب الأحبار مى گوید: «انّ الکعبة تسجد لبیت المقدّس فى کلّ غداةٍ؛ کعبه در هر صبح بر بیت المقدّس سجده مى کند.»، امام علیه  السلام فرمود: «کذبتَ و کذب الأحبار معک؛ تو و کعب الأحبار هر دو دروغ مى گویید.» و آن گاه با حالت خشمگین فرمود: «ما خلق اللّه عزّوجلّ بقعة فى الأرض احبّ الیه منها؛[6] خداوند جایى از زمین را محبوب تر از کعبه نیافریده است.» 
همچنین است روایاتى که درباره برخورد با برخى از افکار اسرائیلى وارد شده است همچون: آفرینش حوّا از دنده چپ آدم.[7]
3. مذمّت قیاس و استحسانات 
یکى از شیوه هاى انحرافى در دین استفاده از «قیاس»، «آراء شخصى» و «استحسانات» براى اثبات حکمى یا حقیقتى در دین است. اگرچه جایگاه این بحث در فقه و اصول است، اما در روایتى «قیاس» را عامل و عنصر تغییر کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته است.[8] این شیوه هاى انحرافى به شدّت از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه معصومین علیهم  السلام مورد نهى و سرزنش قرار گرفته اند.[9] چراکه اساس دین و شریعت از جانب خداوند است: «ان الحکم الاّ للّه؛[10] حکم تنها از جانب خداست.» اگر چه خداوند متعال در برخى موارد، تشریع و حکم را به پیامبر و امامان علیهم  السلام واگذار نموده است، ولى هر انسانى نمى تواند از جانب خود حکمى و فتوایى صادر کند.
اساسى ترین مشکل این مکتب انحرافى این است که اگر فرهنگ قیاس و آراء شخصى بر جامعه اى حاکم باشد، دیگر دین خدا و رسول او در فرهنگ آن جامعه حکمفرما نیست و نیازى به ارسال رُسُل و نزول کُتُب آسمانى نیست.[11]
امام على علیه  السلام این نکته را در عصر خود هشدار داد و فرمود: 
«لاتقیسوا الدّین فانّ من الدّین ما لایقاس و سیأتى اقوام یقیسون فهم اعداء الدّین و اوّل من قاس ابلیس؛[12] در دین قیاس نکنید؛ چراکه در دین امورى است که قیاس بردار نیست. اما گروهى خواهند آمد که قیاس مى کنند و آنها دشمنان دین هستند و نخستین کسى که قیاس کرد، ابلیس بود.» 
در روایتى امام صادق علیه  السلام این مکتب را سرزنش نموده، مى فرماید: 
«اصحاب قیاس با قیاس در جستجوى علم هستند ولى قیاس براى آنها جز دورى از حق، چیز دیگرى ندارد؛ چراکه دین خدا با قیاس به حق نمى رسد.»[13]
4. ممنوعیت تفسیر به رأى 
یکى از راههاى گمراه کردن مردم از حقایق قرآن کریم، تحریف معنوى آیات و انحراف افکار از معارف حقیقى دین است که افراد دنیاطلب، سودجو و استثمارگر جهت بهره مندى از دنیا به تأویل باطل و تفسیر به رأى در آیات قرآن پرداختند.
اهل بیت علیهم  السلام براى جلوگیرى از این شیوه خطرناک، ضمن هشدارهاى فراوان، تفسیر قرآن را بر اساس رأى، مذمّت و ممنوع کردند. ابن عباس از پیامبر نقل مى کند که فرمود: «من قال فى القرآن برأیه فلیتبوّء مقعده من النّار؛[14] کسى که با رأى شخصى درباره قرآن سخن بگوید، جایگاه او در آتش است.» 
امام صادق علیه  السلام فرمود: «من فسّر القرآن برأیه فاَصاب لم یوجر و ان اخطأ کان اثمه علیه؛[15] کسى که قرآن را تفسیر به رأى کند اگرچه صحیح هم باشد، پاداشى به او داده نمى شود و اگر خطا باشد، گناهش بر گردن او است.» 
همچنین فرمود: «من فسّر برأیه آیةً من کتاب اللّه فقد کفر؛[16] کسى که یک آیه از قرآن را تفسیر به رأى کند، حتماً کافر است.» 
در روایتى دیگر، امیر مؤمنان علیه  السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و او از خداوند متعال نقل مى کند که خداوند فرمود: 
«ما آمَنَ بى من فَسَّر برأیه کلامى؛[17] کسى که کلام (قرآن) مرا به رأى خود تفسیر کند، ایمان به من نیاورده است.» 
مفهوم تفسیر به رأى 
برخى از دیدگاه هاى مفسّران در مفهوم «تفسیر به رأى» عبارت است از: 
الف) فیض کاشانى تفسیر به رأى را بر دو معنا قابل حمل مى داند: 
یک: اینکه مفسّر، رأى و عقیده خاصّى مطابق هواى نفس داشته باشد، آنگاه آیه اى را بر آن تطبیق مى دهد تا براى عقیده خود دلیل بیاورد و بر صحّت آن استدلال کند اگرچه آیه قرآن عقیده و رأى مذهب او را نمى رساند. 
دو: مفسر در آیاتى که داراى الفاظ مبهم، مجمل، عام، اضمار، حذف و... هستند تنها به ظاهر الفاظ بسنده کرده بدون اینکه جهات ادبى، وجوه آیات و شناختى نسبت به روایات داشته باشد و تنها به مجرّد ظاهر کلام به تفسیر قرآن مبادرت ورزد.[18]
ب) علاّ مه طباطبایى به دو نکته اساسى در معناى تفسیر به رأى که از روایات برگرفته است، اشاره مى نماید: 
یک: اضافه رأى به ضمیر «ه» (برأیه) در روایات، استقلال، استبداد و خودسرى در رأى را مى فهماند که مفسّر بدون استمداد از آیات دیگر قرآن تنها بر فهم کلام عربى تکیه کند و مستقلاّ ً رأى دهد. 
دو: مفسّر مانند کلام سایر مردم به تفسیر و فهم آیات قرآن بپردازد و کلام خدا را با سخن مردم مقایسه کند. این در حالى است که کلام خدا با کلام بشر متفاوت است؛ زیرا الفاظش در عین اینکه از هم جدا هستند، به یکدیگر متصل نیز مى باشند (برخى آیات، برخى دیگر را تفسیر مى کند). 
به عبارت دیگر: نهى، از شیوه برداشت است؛ یعنى نباید از قرآن مانند کلام معمولى مردم برداشت کنیم. هر چند این گونه برداشت از قرآن گاهى ما را به مقصد برساند و گفتار حق را به ما نشان دهد اما چون شیوه صحیح نیست، این تفسیر مورد مذمّت و نکوهش قرار گرفته است. گواه بر این معنا، روایتى است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: 
«من تکلّم فى القرآن برأیه فاَصاب الحقّ فقد اَخطأ؛ کسى که با رأى خودش درباره قرآن و تفسیر آیات آن سخن بگوید، خطا کرده است هر چند که آن رأى حق باشد.»[19]
ج) یکى دیگر از معانى تفسیر به رأى این است که، مفهوم جمله اى را چنان که قواعد ادبى و لغت اقتضاء مى کند، بپذیریم ولى در تطبیق آن بر مصادیق، مرتکب تحریف شویم و چیزى را که مصداق آن نیست، بر طبق سلیقه شخصى خود نمونه اى از آن معرّفى کنیم.[20]
د) دیدگاه هاى دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد که جهت اطلاع بیشتر به منابع تخصّصى رجوع کنید.[21]


پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج 2، ص 225. 
2. اضواء على السّنّة المحمّدیة، ابوریّه، ص 201. 
3. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 1، ص 360. 
4. بحارالانوار، ج 2، ص 249، به نقل از علوم القرآن، سید محمدباقر حکیم، ص 330. 
5. اضواء على السّنة المحمّدیة، ص 164.
6. الکافى، کلینى، ج 4، ص 239؛ بحارالانوار، ج 46، ص 354. 
7. ر. ک: تفسیر عیاشى، ج 1، ص 215؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ، ص 17 و 18؛ تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 1، ص 383؛ کنزالدّقایق، محمد بن محمدرضا قمى مشهدى، ، ج 3، ص 308 به بعد.
8. ر. ک: وسائل الشّیعه، حرّ عاملى، ج 18، ص 39: (عن ابى عبداللّه (ع) قال: «لعن اللّه اصحاب القیاس فانّهم غیّروا کتاب اللّه و سنّة رسول اللّه (ص) و....»).
9. ر. ک: علوم القرآن، سید محمدباقر حکیم، ص 315. 
10. انعام / 57. 
11. چنانچه مضمون روایات است، ر. ک:
وسائل الشّیعه، ج 18، ص 33، روایتى به نقل از تفسیر نعمانى. 
12. همان، ج 18، ص 27.
13. ر. ک: الکافى، ج 1، ص 57، ح 14، ص 24، ح 5 و 6 و ص 228 ح 1. 
14. جامع البیان، طبرى، ج 1، ص 27. 
15. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 27. 
16. همان، ص 18، در روایت دیگر آمده است: «ان اخطأ فهو ابعد من السّماء». 
17. التفسیر و المفسّرون، معرفت، ج 1، ص 60، به نقل از امالى، شیخ صدوق. 
18. تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 1/23 و 22، مقدمة الخامسة. 
19. المیزان، ج 3، ص 76 و 77. 
20. جزوه تفسیر به رأى، آیة اللّه مکارم شیرازى، ص 26. 
21. ر. ک: الاتقان فى علوم القرآن، سیوطى، ج 4، 482، عمید زنجانى، مبانى و روش هاى تفسیرى، ص 228؛ روش ها و گرایش هاى تفسیرى علوى مهر، حسین، ص 175.

 

منبع : فرهنگ کوثر 1382 شماره 59


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: اهل البیت علیهم السلام، ،
:: برچسب‌ها: حسین علوی مهر, تفسیر قرآن, اهل بیت علیهم السلام, تفسیر به رأی, قیاس, استحسان,
ن : علی حسین زاده
ت : یک شنبه 15 تير 1393


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.